9 Nisan 2013 Salı



 
   inciraltı kent ormanı

روز شنبه ششم اپریل 2013 باهم رفتیم اینجا   بهت قول داده بودم که می ریم جنگل  تا مثل پپه که با پدربزرگش رفته بود کمپ بزنیم جای خوشگلی بود جنگلی که کنار دریاست توی ساحل اسکله های چوبی ای بود که قایقهای ماهیگیری زیادی پهلو گرفته  بودن.  با هم رفتیم قدم زدیم و این گلها رو جنع کردیم. بهت گفتم بهار بذار با این گلها ازت عکس بگیرم و تو این ژست رو گرفتی روی چمنها دراز کشیده بودی و می گفتی مامان  کامپ یاپماک چوک گوزل. مدتی است که خیلی به لباسهات اهمیت می دی خیلی دلت می خواد دامن بپوشی و البته جوراب شلواری   خودت می گی می خوام پرنسس بشم و بال داشته باشم رضا قراره برات بال درست کنه امیدوارم به زودی صاحب بال بشی چادر کوچولویی که باهاش خونه درست می کنی با خودمون
 برده بودیم تازه اونجا متوجه شدم که همه جاش رو با خودکار نقاشی کشیدی این لونه پرنده رو هم باهم پیدا کردیم . یه عروس و داماد هم اومده بودن عکس بگیرن من موبایل رو بهت دادم که ازشون عکس بگیری عروس لباس جالبی داشت سرخابی بهمون خوش گذشت الان که دارم این پست رو می ذارم گلهایی که جنع کردیم توی آب گذاشتیم و روی میز کوچولوی توست و تو توی مهدکودکی

Hiç yorum yok:

Yorum Gönder